نيز از آن حضرت رسيده است كه فرمودهاند: مؤمن عالِم همواره ميان دو ترس به سر ميبرد: ترس از گناه گذشته كه نميداند خداوند با اين گناهان چه ميكند و ترس از اين كه نميداند باقي عمرش در چه چيزي سپري ميشود، پس او صبح نميكند، مگر آن كه ترسان است و جز ترس چيزي او را إصلاح نميكند:
المؤمن بين مخافتين: ذنبٌ قد مضي لايَدري ما صنع الله فيه وعمرٌ قد بقي لايَدري ما يكتب فيه من المهالك فهو لايُصبح إلاّ خائفاً ولا يُصلحه إلاّ الخوف[1].
«خشيت» در كنار معرفت و شهادت زمينه تفضّل الهي را براي رسيدن به بهشت أبد فراهم ميكند، زيرا بهشت از آنِ كسي است كه از خدا بهراسد، چنان كه رضاي خداوند از آنِ كسي است كه به همه قضاهاي الهي تن بسپارد و همه كارهايش نيز مورد خشنودي خداوند باشد؛ (جزاؤهم عند ربّهم جنّات عدنٍ تجري من تحتها الأنهار خالدين فيها أبداً رضي الله عنهم ورضوا عنه ذلك لمن خشي ربّه)[2]؛ پاداش آنان نزد پروردگارشان باغهاي جاودان است كه از زير درختان آن نهرها روان است، براي هميشه در آن ميمانند؛ خدا از آنان خشنود و آنان نيز از خدا خشنود هستند. اين پاداش براي كسي است كه از پروردگارش بترسد.
[1] ـ اصول كافي، ج2، ص07. [2] ـ سوره بيّنه، آيه 8.