شمیم ولایت

عبدالله جوادی آملی

نسخه متنی -صفحه : 753/ 553
نمايش فراداده

اكنون كه روشن شد، هدف اصيل تفقّه ترس از خداست، سرّ گفتار حكيمانه خاتم انبياصلي الله عليه و آله و سلم كه فرمود: آغاز حكمت ترس از خداوند است؛ «رأس الحكمة مخافة الله عز وجلّ»[1] معلوم مي‏شود. بدون هراس از خدا هيچ كس به حكمت كه خير كثير است، نمي‏رسد و حكيم هرگز بي‏پروا نخواهد بود و هر درجه‏اي از حكمت موجب حصول هراسي خاص مي‏شود.

بنابراين، وارثان علوم انبيا(عليهم‌السلام) بايد وارث هراس آنان و ميراث بَرِ انذارشان نيز باشند تا ورثه حقيقي آنان به شمار آيند و ساير مردم بتوانند از تعليم آنان بهره‏مند گردند، همانند رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم كه بيش از ديگران هراسناك عذاب الهي بود: (قل إنّي أخاف إن عصيت ربّي عذاب يومٍ عظيم)[2]؛ بگو [اي پيامبر] اگر به پروردگارم عصيان ورزم، از عذاب روزي بزرگ مي‏ترسم.

نمونه‏هايي از حكمت عملي در نهج البلاغه

اكنون نمونه‏هايي از حكمت عملي در نهج البلاغه را مرور مي‏كنيم و در اين راستا به شرح نامه اميرمؤمنان به امام مجتبي(عليه‌السلام) يا ابن حنفيه مي‏پردازيم كه پيرامون تهذيب نفس و پرورش روح است.

اميرمؤمنان علي (عليه‌السلام) در صدر اين نامه چنين نوشته است: از پدري كه در آستانه مرگ است و...،

[1] ـ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص272.

[2] ـ سوره انعام، آيه 51.