شمیم ولایت

عبدالله جوادی آملی

نسخه متنی -صفحه : 753/ 575
نمايش فراداده

علت اين‏كه انسان مادي مال زده يا مقام زده، براي آخرت قدمي بر نمي دارد، اين است كه باور كرده دنيا وطن است و بايد ايستاد، در حالي‏كه كساني فردا از سعادت بر خوردارند كه امروز از دنيا بگريزند؛ «وإنّ السُعَداء بالدُنيا غداً هُم الهاربون مِنها اليومَ»[1].

سعادت‏مندان اجازه ندادند، آن‏چه غير خداست، در قلوب آنان بياويزد و بر آن‏ها چيره شود، به دنيا دل نبسته‏اند، بلكه در حدّ مسير به تعمير آن پرداخته‏اند، نه اين‏كه در حدّ منزل به پاي آن جان ريخته باشند.

حاصل آن‏كه دنيا فريبكار نيست، اگر نيرنگي در كار است، بايد ديد عامل آن كيست؟

اگر خوب بنگريم مي‏بينيم كه خود انسان عامل و فاعل قريب نيرنگ است و شيطان فاعل بعيد آن است، وسوسه‏هاي شيطاني به وسيله نفس هوس‏باز، انسان را تحريك مي‏كند و او بُعد اندوه بار دنيا را نمي‏نگرد و تنها چهره نشاط آورش را مي‏بيند و فريب مي‏خورد.

راه بيداري در دنيا

حضرت علي (عليه‌السلام) راه فريب نخوردن از دنيا را نشان داده، مي‏فرمايد:

«ومن أبْصَرَ بها بصّرتْةُ... و من أبصر إليها أعْمَتهُ»[2]؛ اگر كسي دنيا را به چشم ابزار و وسيله بنگرد، دنيا بيدارش مي‏كند، ولي اگر به دنيا چشم بدوزد و آن را هدف بداند، وي را كور مي‏سازد. دنيا وسيله رفتن است نه هدف ماندن، بنابراين دنيا بهترين راه است. نَفْس در درون انسان درجات، قُوا، مراتب و شؤوني دارد:

يكي از آن‏ها «تسويل» است كه يا زشت را زيبا نشان مي‏دهد يا تنها بُعد زيباي چيز دو بُعدي را ارائه مي‏كند، مانند تابلوي لطيفي كه يك طرف چهره‏اش زيبا وسمت ديگر آن نازيبا است. «نفس مُسَوّله» مي‏داند كه صاحبش به چه چيز علاقمند است، چيز مورد علاقه را از راه باطل زيبا مي‏نماياند و باطل را به صورت حق جلوه مي‏دهد.

[1] ـ نهج‏البلاغه، خطبه 223.

[2] ـ همان، خطبه 82.