از نكات عبرتانگيز دنيا اين است كه انسان در حالي كه نزديك است به آرزويش برسد، ناگهان اجلش فرا ميرسد و اميدش را قطع ميكند، نه به آرزو رسيده و نه آنچه مورد آرزوي اوست، باقي ميماند. سبحانالله! سرور و نشاطش چه غرورآور، و سيرابي او چه تشنگيزاست و سايهاش چه زود از ميان ميرود. نه آنچه ميآيد (مرگ) را ميتوان رد كرد و نه آنچه گذشته است، باز ميگردد. سبحانالله! زندگان چه به مردگان نزديكند، زيرا به زودي به آنها ملحق ميشوند و چهقدر مردگان از زندگان دورند، چون به كلي از آنان جدا شدهاند:
ومن عبرها أن المرءَ يُشرف علي أمَله فَيَقْتَطِعُهُ حضور أجله فلا أملٌ يدرك ولامُؤمَّلٌ يترك. فسبحان الله ما أعَزَّ سرورها! و أظمَأ ريّها! وأضحي فيئها! لاجاءٍ يُرَدُّ ولاماضٍ (مؤمّل) يرتَدُّ. فسبحان الله، ما أقرب الحيّ من الميتِ للحاقة به وأبعد الميتَ من الحيّ لانقطاعه عنه![1].
دنيا يك روز به كام كسي، و روز ديگر بر ضدّ او ميگذرد، چنانكه اميرالمؤمنين(عليهالسلام) فرمود: «والدهر يومان: يومٌ لك ويوم عليك»[2] و همواره اين تغيير و تبديل پابرجاست، زيرا كه دنيا محل تغيير و تبديل است؛ «أنّ الدنيا دار دُوَل»[3].
يكي از علل دگرگوني زمان تغيير حكومت است. هنگامي كه حاكمي عادل و زاهد نسبت به دنيا بر مسند حكومت قرار گيرد، زمانه عوض ميشود، چنانكه حضرت علي(عليهالسلام) فرمود: «إذا تغيّر السلطان، تغيّر الزمان»[4]،
[1] ـ نهجالبلاغه، خطبه 114. [2] ـ همان، حكمت 396. [3] ـ همان، نامه 72. [4] ـ همان، نامه 31.