شمیم ولایت

عبدالله جوادی آملی

نسخه متنی -صفحه : 753/ 732
نمايش فراداده

آسايش در جهان پرآشوب

انسان همواره دوست دارد كه با نشاط و سرور زندگي كند؛ ولي گروهي بر اين باورند كه خوشحالي مستمر در دنيا ممكن نيست، زيرا دنيا پيچيده به درد و رنج است، چنان كه‏اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) مي‏فرمايد: «دارٌ بالبلاء محفوفة»[1].

عارفان گفته‏اند كه آسودگي در جهان پرآشوب امري ممكن است، اگرفقط به آنچه ماندني است،دل‏ببنديم. توضيح آن‏كه ما همواره به بسياري از چيزها دل مي‏بنديم و به آن‏چه نداريم، علاقه پيدا مي‏كنيم و با از دست دادن داشته‏ها مي‏رنجيم و چون شناخت ما ناقص، و قدرت انتخاب و دوست يابي ما ضعيف است، هميشه در رنجيم. آن‏چه ماندني است، بايد مطلوب و محبوب ما باشد. از اين‏رو، قرآن كريم مي‏فرمايد: اولياي اِلهي نه ترسي دارند و نه اندوهي؛ (ألا إنّ أولياءَ الله لاخوف عليهم ولاهم يحزنون)[2]، چون چيزي كه محبوب اين‏هاست، از بين رفتني نيست و چيزي كه از بين رفتني است، محبوبشان نيست.

امّا از اين مرز اِلهي يا محدوده عقل كه بگذريم، مرز جهل شروع مي‏شود. آن‏ها كه جهلشان بيشتر است،دشمن‏هاي بي‏شماري مانند حسد، بخل، خوف، حزن و... در دورن خود فراهم كرده‏اند. اگر كسي بداند دنيا تنها براي ما خلق نشده است و ديگران نيز در آن سهيمند و نيز بداند براي آزمون و امتحان اِلهي، هر روز مقداري از آن در دست كسي است، اگر به مقامي برسد، خوشحال نمي‏شود يا اگر چيزي از دست او رفت، نگران نيست.

دنيا اگر از دست دادني نبود، به ما نمي‏رسيد و چون به دست ما رسيده است، معلوم مي‏شود كه از دست ما هم مي‏رود. پس چه بهتر كه ما هم اكنون به آن دل نبنديم. اگر به دنيا دل بستيم، بايد بدانيم كه هنگام رفتن رنجي داريم كه از جهل ما بر ما تحميل شده است. از اين‏رو، اولياي اِلهي هميشه راحتند. پس عاقل راحت است و جاهل در عذاب.

[1] ـ نهج‌البلاغه، خطبه 226.

[2] ـ سوره يونس، آيه 62.