انسان از دو راه آسيب ميبيند؛ يا به خاطر از دست دادن چيزي كه در گذشته داشته، اكنون غمگين است و اين غم و باري توان فرسا بر زندگي انسان است، يا احتمال از دست دادن چيزي در آينده او را نگران ميكند، ولي انسان مؤمن نه غم گذشته را دارد و نه اندوه آينده او را مشغول ميسازد؛ (...من امن بالله واليوم الاخر وعمل صالحاً فلا خوف عليهم ولاهم يحزنون)[1].
بيرغبتي به اهل دنيا
در تعاليم آسماني اسلام آمده است كه وقتي به عيادت بيمار رفتيد، زياد ننشينيد و زود برخيزيد، چون او خسته است و رنج ميبرد.حكيم بزرگ اسلام جناب فارابي نقل ميكند: از حكيمي پرسيدند كه بهترين موعظهها چيست؟گفت: با مردم عادي نبايد زياد نشست، چون آنان نوعاً بيمارند و انسانهاي سالم در اقليّت هستند؛ «إذا دخلت علي مريض فلا تطل القعود عنده، والناس كلهم مرضي، فاعلم وافهم»[2].افرادي كه نهايت تلاش و همّ آنان متاع فريب دنيوي است، همواره فكر و سخن و عملشان نيز در مظاهر دنيوي متمركز است و از صفاي روح و نزاهت روان چندان بهرهاي ندارند. همنشيني با چنين افرادي انسان را به رنگ آنها درآورده، موجب فراموشي آخرت و نيز دنياطلبي ميگردد، چنانكه اميرمؤمنان علي(عليهالسلام) ميفرمايد: «مجالسة أهل الهوي منسأة للإيمان ومحضرة للشيطان»[3]؛
[1] ـ سوره مائده، آيه 69. [2] ـ الملّة، ص 96. [3] ـ نهج البلاغه، خطبه 86