بي‏رغبتي به اهل دنيا - شمیم ولایت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شمیم ولایت - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حاصل آن‏كه براي رهايي از رنج و عذاب، بايد خود را به فضايل عادت دهيم و به چيزهايي دل ببنديم كه هنگام مرگ همراه ما بيايد و هرگز ما را رها نكند.
انسان از دو راه آسيب مي‏بيند؛ يا به خاطر از دست دادن چيزي كه در گذشته داشته، اكنون غمگين است و اين غم و باري توان فرسا بر زندگي انسان است، يا احتمال از دست دادن چيزي در آينده او را نگران مي‏كند، ولي انسان مؤمن نه غم گذشته را دارد و نه اندوه آينده او را مشغول مي‏سازد؛ (...من امن بالله واليوم الاخر وعمل صالحاً فلا خوف عليهم ولاهم يحزنون)[1].

بي‏رغبتي به اهل دنيا

در تعاليم آسماني اسلام آمده است كه وقتي به عيادت بيمار رفتيد، زياد ننشينيد و زود برخيزيد، چون او خسته است و رنج مي‏برد.
حكيم بزرگ اسلام جناب فارابي نقل مي‏كند: از حكيمي پرسيدند كه بهترين موعظه‏ها چيست؟

گفت: با مردم عادي نبايد زياد نشست، چون آنان نوعاً بيمارند و انسان‏هاي سالم در اقليّت هستند؛ «إذا دخلت علي مريض فلا تطل القعود عنده، والناس كلهم مرضي، فاعلم وافهم»[2].

افرادي كه نهايت تلاش و همّ آنان متاع فريب دنيوي است، همواره فكر و سخن و عملشان نيز در مظاهر دنيوي متمركز است و از صفاي روح و نزاهت روان چندان بهره‏اي ندارند. هم‏نشيني با چنين افرادي انسان را به رنگ آن‏ها درآورده، موجب فراموشي آخرت و نيز دنياطلبي مي‏گردد، چنان‏كه اميرمؤمنان علي(عليه‌السلام) مي‏فرمايد: «مجالسة أهل الهوي منسأة للإيمان ومحضرة للشيطان»[3]؛

[1] ـ سوره مائده، آيه 69.

[2] ـ الملّة، ص 96.

[3] ـ نهج البلاغه، خطبه 86

/ 753