ميفرمايد:
جهان جمله فروغ نور حق دان
جهان انسان شد و انسان جهاني
جهان آنِ تو و تو مانده عاجز
جهان را سر به سر در خويشبيني
هر آنچه آيد آخِر، پيشْبيني
حق اندر وي زپيدايي است پنهان
از اين پاكيزهتر نَبْوَد بياني
از تو محرومتر كس ديده هرگز
هر آنچه آيد آخِر، پيشْبيني
هر آنچه آيد آخِر، پيشْبيني
اسناد خلافت به خداوند
گاهي عنوان «خليفه» بر خداوند سبحان اطلاق ميشود، مثلاً به او خليفه عَبد سالكِ صالحِ متوكّلِ گفته ميشود؛ نظير عنوان «مؤمن» كه هم بر خداوند اطلاق ميشود، هم بر بنده او.اطلاق خليفه بر خداوند در نهج البلاغه آمده است، آنجا كه حضرت علي(عليهالسلام) هنگام عزم بر سفر در نيايش خود فرمود:اللّهم أَنت الصاحب في السفر وأَنت الخليفة في الاَهل ولايجمعهما غيرك لاَنّ المستخلف لايكون مستصحباً والمستصحب لايكون مستخلفاً[1].يعني پروردگارا! تو در سفر همراه ما هستي و نسبت به بازماندگان از ما در وطن سرپرست هستي و جمع ميان اين دو را هيچ كس جز تو نشايد، زيرا آن كس كه به جاي انسان سرپرست بازماندگان ميشود، همسفر او نيست و آنكس كه با او همسفر است، براي سرپرستي جانشين انسان نيست.آنچه اطلاق عنوان خليفه را بر خداوند پيچيده ميكند، اَصالت خدا و فرعيت بنده او است. بنابراين، چگونه ميتوان تصور صحيحي براي خلافت اصل از فرع داشت.[1] ـ نهج البلاغه، خطبه 46.