أبغض شيئاً أبغض أن ينظر إليه وأن يذكر عنده[1].
زهد اميرالمؤمنين(عليهالسلام)
اميرمؤمنان(عليهالسلام) به منزله جان پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم است؛ (...تعالوا ندع أبنأَنا وأبنأَكم ونسأنا ونسأكم وأنفسنا وأنفسكم... )[2]، و در دامان آن حضرت رشد و تربيت يافته است. از اينرو، او نيز دنيا را همانند معلم و راهنماي خويش ميبيند و حقارت و پستي دنيا را به مردم معرفي ميكند.آن حضرت ميفرمايد: دنياي شما از برگ جويدهاي كه در دهان ملخي باشد، نزد من خوارتر و بيارزشتر است؛ «إنّ دنياكم عندي لأهون من ورقةٍ في فم جرادة تقضَمها»[3]. همچنين ايشان در كلام ديگري ميفرمايد: به خدا سوگند! دنياي شما در نظر من از استخوان خوكي كه در دست شخص جذامي باشد، پستتر است؛ «والله! لدنياكم هذه أهون في عيني من عراق خنزير في يد مجذوم»[4].هنگامي كه «ضرار بنحمزه ضبائي» كه از ياران امام(عليهالسلام) بود بر معاويه وارد شد، معاويه از او خواست كه حالات اميرمؤمنان(عليهالسلام) را براي او شرح دهد. او در پاسخ گفت: گواهي ميدهم كه او را در بعضي از مواقف عبادتش ديدم، به هنگامي كه شب پرده تاريك خود را افكنده بود، او در محراب ايستاده و محاسنش را گرفته، همچون انسان مار گزيده به خود ميپيچيد و در تب و تاب بود و مانند انسان محزون و غمگين گريه ميكرد و ميفرمود:اي دنيا! اي دنيا! از من دور شو! خود را به من عرضه ميكني؟[1] ـ نهج البلاغه، خطبه 160. [2] ـ سوره آل عمران، آيه 61. [3] ـ نهج البلاغه، خطبه 224. [4] ـ همان، حكمت 236.