نيز در حفظ آن كوشا باشند و اگر اتحاد بر محور باطل بود، قبيح است و نابود كردن چنين اتحادي بر همگان لازم است؛ به ديگر سخن، ميتوان با توجه به محور و هدف اتحاد، آن را به احكام خمسه وجوب، حرمت، استحباب، كراهت و مباح تقسيم كرد. اگر گروهي بر امر باطلي اتحاد كردند، چنين اجتماعي مقدس نيست، مانند اتحاد قريشيان بر ضد حضرت علي(عليهالسلام)؛ «فإنّهم قد أجمعوا علي حربي كإجماعهم علي حرب رسولالله قبلي»[1]، و مانند اتحاد شاميان بر امر باطل خود كه امير مؤمنان(عليهالسلام) درباره آن فرمود: «و إني و الله لأظن أنّ هؤلاء القوم سيُدالون منكم بإجتماعهم علي باطلهم»[2]، و نيز مانند اتحاد اوباش كه حضرت علي(عليهالسلام) درباره آن فرمود: «هم الذين إذ اجتمعوا غلبوا و إذا تفرّقوا لم يعرفوا... هم الذين إذا اجتمعوا ضرّوا و إذا تفرّقوا نفعوا»[3] كه اينگونه اتحادها را بايد از بين برد.
اَصالت وحدت
انسان از يك عامل «كثرت» به نام طبيعت، و يك عامل «وحدت» به نام روح ماوراي طبيعي تشكيل يافته است. حال اگر او جنبه طبيعي خود را فربه كند، جز اختلاف و نزاع چيزي نمييابد، ولي اگر جنبه ماوراي طبيعي خويش را تزكيه كند، از گزند هرگونه درگيري مصون و به شهد مسالمت و صفا كامياب ميگردد.[1] ـ نهجالبلاغه، نامه 36. [2] ـ همان، خطبه 25. [3] ـ همان، حكمت 199.