بوده است و در آينده نيز در دست ديگري خواهد بود و جز اين نيست كه تو براي يكي از اين دو فرد جمع ميكني: يا براي كسي كه در راه اطاعت اِلهي مصرف ميكند و او به وسيله اين ثروت سعادتمند شده، ولي توبدبخت شدهاي، يابراي كسي كه در راه معصيت خداوند مصرف ميكند كه او نيز با اين اموال كه تو فراهم كردهاي، به بدبختي خواهد رسيد و هيچ كدام از اين دو دسته شايستگي ندارند كه آنها را بر خودت مقدم كني و گناه آنان را بردوش بگيري.اگر محبت به ثروت و امكانات مالي كنترل نشود، ميتواند عاقبت انسان را تباه كند و دين را سُست و يقين را فاسد سازد، چنانكه اميرالمؤمنين(عليهالسلام) ميفرمايد: «حبّ المال يفسد المَآل» و «حبّ المال يوهن الدين ويفسد اليقين»[1]، زيرا ثروت ريشهء هواهاي نفساني است، چنانكه علي(عليهالسلام) ميفرمايد: «المال مادّة الشهوات»[2].گفتني است كه علاقه و دلبستگي به مال دنيا مذموم است، نه متمكن بودن. بنابراين گمان نشود كه هر كس داراي ثروت و تمكن است، اهل دنياست. بسا تهيدستاني كه دلبستگي آنان به خرقهشان از علاقه و دلبستگي صاحبان ثروت بيشتر است.
تكاثر علم و عبادت
تكاثر علم نيز دنياست. كسي كه درس ميخواند تا علم زيادي فراهم كند و بگويد: علم من از ديگران بيشتر است، مانند كسي است كه تلاش و كوشش ميكند تا مالي فراهم كند تا بگويد: من سرمايهدارترم؛ (...هم أحسن أثاثاً ورءياً)[3]،[1] ـ شرح غررالحكم، ج3، ص396. [2] ـ نهجالبلاغه، حكمت 58. [3] ـ سوره مريم، آيه 74.