تنهاترين قائد - شمیم ولایت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شمیم ولایت - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تنهاترين قائد

امير مؤمنان(عليه‌السلام) در دوران زمامداري خود بارها از نداشتن كارگزاراني امين و توانمند
شكايت كرده است. چند روز پيش از شهادت، در كوفه خطابه‏اي ايراد كرد و در پايان آن فرمود: «اي مردم! من اندرزهايي كه پيامبران براي امت‏هاي خود بازگو كرده بودند، در ميان شما نشر دادم و رسالتي را كه جانشينان پيامبران نسبت به امت آن‏ها بعد از مرگشان داشتند، در مورد شما به انجام رساندم. با تازيانه‏ام شما را ادب كردم، ولي به هيچ صراطي مستقيم نشديد و با نواهي پروردگار شما را به پيش راندم، ولي جمع نشديد. خدا خيرتان دهد. آيا منتظريد پيشوايي جز من با شما همراه گردد و راه حق را به شما نشان دهد؟ آگاه باشيد كه آنچه از دنيا روي آورده بود پشت كرده و آنچه، پشت كرده بود روي آورده است.

...راستي برادران ما كه در صفين خونشان بر زمين ريخت، اگر امروز زنده نيستند، چه زيان ديده‏اند. خوشا به حالشان كه نيستند تا از اين لقمه‏هاي گلوگير بخورند و از اين آب‏هاي ناگوار بنوشند. به خدا سوگند آن‏ها خدا را ملاقات كردند و پاداششان را داد و آن‏ها را پس از «خوف» در سراي «امن» خويش جايگزين كرد.

كجا هستند برادران من؟ همانها كه سواره به راه مي‏افتادند و در راه حق قدم برمي‏داشتند. كجاست «عمّار»؟ كجاست «ابن تيهان» و كجاست «ذوالشهادتين» و كجايند مانند آنان از برادرانشان كه بر جانبازي پيمان بستند و سرهاي آنان براي ستمگران فرستاده شد؟»

آنگاه دست بر محاسن شريف زد و مدتي بس طولاني گريست و پس از آن فرمود: «آه بر برادرانم. همان‏ها كه قرآن را تلاوت مي‏كردند و به كار مي‏بستند، در فرايض دقت مي‏كردند و آن را برپا مي‏داشتند، سنت‏ها را زنده و بدعت‏ها را مي‏ميراندند. دعوت به جهاد را مي‏پذيرفتند و به رهبر خود اطمينان داشتند و صميمانه از او پيروي مي‏كردند؛ «دعوا للجهاد فأجابوه ووَثقوا بالقائد فاتبعوه». سپس با صداي بلند فرياد زد: «بندگان خدا! جهاد جهاد... »[1].

[1] ـ نهج‏البلاغه، خطبه 182.

/ 753