فصل سوم. ولايت علوي
يكم. تفسير آيه
الف. شأن نزول آيه
در تفسير مجمعالبيان از ابوذر غفاري نقل شده است كه گفت: اي مردم روزي از روزها با رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم در مسجد نماز ميخواندم، سائلي وارد مسجد شد و از مردم تقاضاي كمك كرد، ولي كسي چيزي به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو تقاضاي كمك كردم، ولي كسي جواب مساعد به من نداد. در همين حال علي(عليهالسلام) كه در حال ركوع بود، با انگشت كوچك دست راست خود اشاره كرد. سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد. پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم كه در حال نماز بود، اين ماجرا را مشاهده كرد. هنگامي كه از نماز فارغ شد، سر به سوي آسمان بلند كرد و چنين فرمود: خداوندا! برادرم موسي از تو تقاضا كرد كه روح او را وسيع گرداني و كارها را بر او آسان سازي و گره از زبان او بگشايي تا مردم گفتارش را درك كنند، و نيز موسي درخواست كرد هارون را كه برادرش بود، وزير و ياورش قرار دهي و به وسيله او نيرويش را زياد كني و در كارهايش شريك سازي. خداوندا! من محمّد پيامبر و برگزيده توام، سينه مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان گردان، از خاندانم علي(عليهالسلام) را وزير من قرار بده تا به وسيلهاو، پشتم قوي و محكم گردد.