بي‏اعتنايي علي(عليه‌السلام) به حكومت دنيا - شمیم ولایت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شمیم ولایت - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بي‏اعتنايي علي(عليه‌السلام) به حكومت دنيا

در چشم انداز اسلام، زعامت امت و رهبري جامعه خود به خود ارزشي ندارد تا انسان براي رسيدن به آن تلاش كند يا خواب شيرينش را تلخ گرداند يا هنگام از دست‏دادنش آب گوارا از گلويش پايين نرود و همانند طعامي كه از فرط غصه و اندوه گلوگير مي‏شود؛ (وطعاماً ذا غصّةٍ... )[1]، در گلوگاه زندگي‏گير كند، بلكه ارزش زعامت به اين است كه مقدمه مطلوب و مقصودي ديگر قرار گيرد.

«ابن‏عباس» مي‏گويد: هنگام عزيمت براي جنگ با ناكثان، در منطقه «ذي‏قار» بصره به خدمت اميرمؤمنان(عليه‌السلام) رسيدم كه حضرت مشغول وصله زدن به كفش خود بود.

به من فرمود: اين كفش به چند مي‏ارزد؟

نگاهي بدان انداختم و گفتم به هيچ.

آن حضرت فرمود: به خدا سوگند! همين كفش بي‏ارزش، برايم از حكومت بر شما باارزش‏تر است، مگر آن كه با اين حكومت، حقي را به پا دارم و گره از مشكل دردمندي بگشايم يا باطلي را از بين ببرم.

دخلت علي أميرالمؤمنين(عليه‌السلام) بذي قار وهو يخصف نعله، فقال لي: ما قيمةَ هذا النعل؟

فقلت: لاقيمةَ لها! فقال(عليه‌السلام): والله لهي أحب إلي من إمرتكم، إلّاأن أُقيم حقّاً أو أدفع باطلاً[2].

آن حضرت در خطبه شقشقيه مي‏فرمايد: آگاه باشيد! به خدا سوگند! خدايي كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، اگر نه اين بود كه جمعيت فراواني گرداگردم را گرفته و به ياريم قيام كرده‏اند و از اين‏جهت حجت تمام شده است و اگر نبود، عهد و مسؤوليتي كه خداوند از دانشمندان هر جامعه گرفته است كه در برابر شكم‏خواري
ستمگران و گرسنگي ستمديدگان سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را رها مي‏ساختم و از آن صرف‏نظر مي‏كردم و آخر آن را با جام آغازش سيراب مي‏كردم.

[1] ـ سوره مزّمّل، آيه 13.

[2] ـ نهج البلاغه، خطبه 33.

/ 753