ولايت و تفاوت آن با تفويض و توكيل
در اينجا بيان يك مطلب ضروري است و آن اين كه ممكن است كسي تصور كند، اگر كسي ولي الله شد و به مقام ولايت رسيد، خداي سبحان كار يا كارهايي از عالم آفرينش را كه خود عهدهدار آن بود، به ولي الله تفويض و واگذار ميكند، به گونهاي كه آن ولي خدا مستقل و خودسرانه عمل كند و يا اگر كسي از ولايت الهي بهره نبرده و به مقام ولايت نايل نشده و با ارتكاب معاصي از خدا دور شد، خداوند او را به حال خود رها كرده و كارهايش را با توكيل او، به او واگذار ميكند و حتي ممكن است، به بعضي ادعيه استدلال كرد. مثلاً وقتي ما در مقام دعا ميگوييم: «لاتكلنا إلي غيرك... »[1]؛ ما را به غير خودت وامگذار و يا فرمود: «لا تكلني إلي نفسي... »؛ خدايا مرا به خودم وامگذار، اين مفهوم به ذهن خطور كند.در جواب اين پندار ميگوييم، تفويض كار به اولياي خدا و توكيل آن به اعداي الهي به دلايل عقلي و نقلي محال است.براي استحاله تفويض و توكيل ميتوان دو برهان عقلي اقامه نمود:برهان اوّل
اين برهان با حد وسط قراردادن ربوبيت مطلقه و نامحدود الهي تبيين ميشود؛ چون ربوبيت خداوند نامحدود است، امكان ندارد گوشهاي از امور جهان را چه در امور تكويني وچه در امور تشريعي به ديگري واگذار كند، به گونهاي كه ربوبيت مطلقه الهي نقشي در مرحله حدوث يا بقا نداشته باشد زيرا در غير اين صورت ربوبيت او محدود خواهد شد و محدوديت در ربوبيت الهي راه ندارد. بنابراين تفويض كار خدا به فرشتگان و انبيا و اوليا در تكوين و تشريع محال است.
[1] ـ مفاتيح الجنان.