انسانهاي اوّلي محفوظ ميماند و در جهانبيني، ملكات نفساني، و امور فردي و اجتماعي اختلاف نميكردند، اوّلاً آوردن اين جمله لغو بود، چون اختلافي نداشتند. ثانياً، نياز به نزول مجموعه قوانيني به نام كتاب نبود. پس، بايد اختلافي بين آنان باشد تا زمينه بعثت انبيا و نزول كتاب فراهم بيايد.شاهد خارجي آيه (وما كان الناس إلاّ أُمّةً واحدةً فاختلفوا ولولا كلمةٌ سبقت مِن ربّك لَقُضي بينهم فيما فيه يختلفون)[1] است كه به اختلاف قبل از وحي تصريح دارد.
اين اختلاف اوّل ممدوح و مقدّس است، مگر آنكه به ظهور حق منتهي نشود كه در آن صورت مذموم است.آنگاه خداي سبحان به دنبال آيه به اختلاف مذموم تصريح نموده، ميفرمايد: مردم در برابر نزول وحي و ابلاغ آن توسّط پيامبران دو دسته شدند؛ عدّهاي دستورات آنان را پذيرفتند و تسليم حق شدند و گروهي از عالمانِ دين و حاملانِ وحي، با وجود همه آن بيّنات و معجزات الهي و ظهور حق، از روي بغي و حسد و سركشي حق را نپذيرفتند و زمينه اختلاف در دين را فراهم كردند؛ (...وما اختلف فيه إلاّ الّذين أُوتوه مِن بعد ما جأتهم البيّنات بغياً بينهم... )[2].
توجيه ناپذيري اختلاف نامقدس
شايد برخي براي توجيه «اختلاف نامقدس» بگويند: اين اختلاف نيز نوعي اختلاف نظر است و عالمانِ ديني نظر شخصي خود را در برابر انبيا ارايه دادهاند، ليكن اين سخن نادرست است، زيرا :[1] ـ سوره يونس، آيهء 19. [2] ـ سوره بقره، آيه 213.