دوم. حكمت نظري در نهج البلاغه
تاكنون اجمالي فهرست گونه از شخصيت اميرالمؤمنين(عليهالسلام) كه جامع فضايل حكمت نظري و عملي است، ارايه شد تا روشن شود كه تشريح حكمت نظري و عملي از ديدگاه نهج البلاغه، تبيين اين دو حكمت است از زبان كسي كه خود در اين دو حكيم كامل بوده است، چون مهمترين مسايل حكمت نظري توحيد، نبوّت و معاد است و برجستهترين مسايل حكمت عملي اخلاق و تهذيب نفس است، لذا در اين دو بخش از حكمت نظري و عملي مطالبي از نهجالبلاغه نقل ميكنيم، كتابي كه از نظر اهميت برادر قرآن ناميده شده و مجموعهاي از خطبهها، نامهها و كلمات قصار امير بيان علي(عليهالسلام) است. اين كتاب را سيد رضي (ابوالحسن محمد بن أبي احمد 404 ـ 359.) جمعآوري كرده و مشحون از پندها، حكمتها، معارف و رهنمودهاي حكومتي و كشورداري است.امكان شناخت خدا
از نظر اميرمؤمنان(عليهالسلام) شناخت خدا آغاز و اوّل دين است: «أوّل الدّين معرفته»[1].آن حضرت درباره امكان شناخت خدا و اوصاف او ميفرمايد: معرفت خدا تا آن اندازه كه براي بشر لازم و ضروري است، ميسّر است و استعداد شناخت خدا تا اين حدّ در نهاد او گذارده شده و با فطرتش عجين گشته است، و بيش از حدّ نياز و امكان در نهاد و فطرت انسان نيست: «لمْ يطّلع العقول علي تحْديدِ صِفته ولمْ يَحْجَبها عن واجبِ معرفته»[2]؛ خِردها را بر چگونگي صفات خودآگاه نساخته و درشناخت خويش تا آنجا كه بايد بر ديده آنها پرده نيفكنده است.
[1] ـ نهج البلاغه، خطبه 1. [2] ـ همان، خطبه 49.