شايان ذكر است كه، چنانچه در برخي موارد براي جذب دلها از مال استمداد شده و سهمي از زكات به آنها داده ميشود: (المؤلفة قلوبهم)[1]، اين احسان مادي كه بهدستور مقلّبالقلوب است و با قصد تقرب به او انجام ميشود، زمينه آن تأليف معنوي است وگرنه تأثير آن فقط در حدّ سكوت و خاموشي است، نه سكون و آرامش دل؛ زيرا قلب، فقط به ياد خداوند ميآرمد: (ألا بذكر الله تطمئنّ القلوب)[2]، و با اِعراض از ذكر حق، گرفتار ضنك، تنگي، ضيق معيشت و بستگي زندگي خواهد شد و هرگز توفيق شرح صدر نمييابد: (من أعرض عنْ ذكْري فإنَّ له معيشةً ضنكاً)[3].
حاصل مباحث گذشته اين كه، «وحدت جهاني» بدون پيوند تكويني و همگاني ميسر نخواهد بود و هر گونه پيوندي كه با سرشت توحيدي انسانها مطابق نباشد، اعتباري و زوالپذير است، از اينرو هر قانوني كه براي هدايت جوامع بشري تدوين ميشود، بايد منطبق با فطرت الهي آنان بوده، داراي دو ويژگي تكويني بودن و ابديت باشد. تنها مبدئي كه به همه اصول گذشته، احاطه علمي دارد و بر طرح و تدوين آن تواناست و علم و قدرت او با عدل و احسان آميخته است، ذات اقدس خداوند است.
بر اين اساس، در منطق وحي انسان فقط با اسلام كه دين جهانشمول الهي است و همگان را «همسان»، «همسو»، «همتا»، «همخو»، «هماهنگ» و «همراه» ميكند به كمال نهايي خود ميرسد. از اينرو همانگونه كه در بحث از «همگاني و هميشگي بودن اسلام» گذشت، خداي سبحان اسلام را دين جهاني خود دانسته، جهانيان را به پذيرش آن فراخواند و خطوط اصيل آن را «كلي»، «دائمي» و «همه جايي» تبيين كرد و از جدايي از آن بر حذر داشت و خطر «اعراض از آن» يا «اعتراض بر آن» يا «معارضه با آن» را اعلام كرد و فرمود:
[1] ـ سوره توبه، آيه 60. [2] ـ سوره رعد، آيه 28. [3] ـ سوره طه، آيه 124.