بنابراين، حيات كعبه، حيات دين است و با حيات دين مردم زندهاند و با خراب شدن و انهدام و ترك كعبه، دين ميميرد و با مرگ دين، مردم نيز خواهند مُرد. مبناي همه اين سخنان آيه شريفه (جعل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للنّاس)[1] است؛ زيرا مفادش اين است كه رونق و عمران كعبه با طواف بر گرد آن و خواندن نماز به سمت آن و گزاردن حج با مناسك آن و قبله قرار دادن آن در امور عبادي و مانند آنها عاملي مهم براي قيام مردم است. از طرفي بر اين نكته نيز دلالت دارد كه ويراني و مهجور نهادن كعبه با ترك طواف بر گرد آن و نخواندن نماز به سمت آن و ترك ديگر اموري كه رو به قبله بايد انجام پذيرد موجب قعود مردم و ناتواني آنها در دفع هواها و دشمنان است: (ليهلك من هلك عن بينةٍ ويحيي من حي عن بيّنة)[2].
كعبه براي دين خداوند به مثابه استخوان ستون فقرات انسان است كه اگر راست و نيرومند و سالم باشد، مقاومت و ايستادن و رفتن و شتابگرفتن در رسيدن به مغفرت و پيشي گرفتن در خير و امور ديگري از اين قبيل كه حصول آنها متوقّف بر سلامت استخوان ستون فقرات است، امكانپذير خواهد بود. امّا اگر اين استخوان ناتوان و سُست باشد، ايستادن ناممكن و استقامت ناشدني و سرعت و پيشي گرفتن و ديگر امورِ متوقف بر قيام، محال است؛ زيرا استخوان پشت، شكسته و ستون «فقراتِ» آنْ شكاف برداشته و «فقير» شده است، در حالي كه ميتوانست با تكيه بر آن كه تكيهگاه كسي است كه تكيهگاهي ندارد و پناهنده شدن در پناه خداوندِ قائم[3] و محيط[4] و نگاهبان[5] كه پناه كسي است كه هيچ پناهي او را نيست، روي پاي خود ايستاده و خود را از ديگري بينياز سازد.
[1] ـ سوره مائده، آيه 97. [2] ـ سوره انفال، آيه 42. [3] ـ سوره رعد، آيه 33. [4] ـ سوره نساء، آيه 126. [5] ـ سوره سبأ، آيه 21.