براي همين تا زماني كه كعبه برپاست، دين نيز قائم است و به همين خاطر آن را فقط مخصوص يك قوم قرار نداده، هيچ قبيلهاي را بدان سزاوارتر از قبيلهاي ديگر ندانسته است؛ زيرا درباره هيچ يك از فضايلي كه درباره كعبه وارد شده، همچون ميعادگاه انسانها يا قيام براي آنان، گفته نشده كه كعبه فقط براي مؤمنان ميعادگاه يا مايه قيام است. به عبارت ديگر درباره بزرگداشت كعبه روي سخن تنها متوجّه مؤمنان و يا امثال آنها نيست، بلكه خطاب يا محور كلام در همه اين موارد، به نحو عموم و اطلاق، مردم هستند، بدون ذكر هيچ وصف و قيدي.
فخررازي در ذيل آيه شريفه (جعل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للنّاس)[1] ميگويد: منظور از اين «ناس» خصوص عرب است؛ زيرا مخاطبان آنْ تازيان بودهاند. به نظر ايشان معناي (قياماً للنّاس) اين است كه اقتصاد و امنيت عرب، با مكه و كعبه تأمين شده است[2].
نقد اين نظر با توجه به اين نكته روشن ميشود كه:
خداي سبحان فرمود: قرآن براي هدايت مردم است: (هدي للناس)[3] و گوينده آن نه عرب است و نه عجم؛ زيرا اين سخن خداي سبحان است. قرآن در امالكتاب نه عربي است و نه غيرعربي؛ زيرا امالكتاب از علوم حصولي منزّه است چهرسد به قراردادهاي اعتباري عربي، عبري، سرياني و مانند آن، ليكن هنگام تنزل به لفظ عربي فرود آمده است ولي مخصوص مردم عربزبان نيست بلكه براي هدايت همه انسانهاست.
اگر رفتوآمد و دادوستد موقت و چند ماهه در طول سال، مصحّح اطلاق (قياماً للناس) باشد بسياري از كشورها كه كثرت آمد و شد و فراواني مبادلات بازرگاني در آنها به گونهاي است كه مكه نسبت به آنها قابل قياس نيست، پس بايد (قياماً للنّاس) درباره آن مراكز نيز صادق باشد، در حالي كه قرآن كريم آن مراكز دنيائي را محور قعود ميداند.
[1] ـ سوره مائده، آيه 97. [2] ـ تفسير كبير، ج 12 ـ 11، ص 107 ـ 106. [3] ـ سوره بقره، آيه 185.