«إذا أذنالله عزّوجلّ للقائم في الخروج صعد المنبر ودعا الناس إلي نفسه وناشدهم بالله ودعاهم إلي حقّه وأن يسير فيهم بسيرة رسولالله صلي الله عليه وآله و يعمل فيهم بعمله. فيبعث الله جلّ جلاله جبرئيلعليهالسلام حتي يأتيه فينزل علي الحطيم، ثمّ يقول له: إلي أيّ شيء تدعو؟ فيخبره القائمعليهالسلام. فيقول جبرئيلعليهالسلام: أنا أوّل من يبايعك. ابسط يدك. فيمسح علي يده. وقد وافاه ثلاثمائةوبضعةعشر رجلاً فيبايعونه ويقيم بمكة حتي يتمّ أصحابه عشرة آلاف أنفس. ثمّ يسير منها إلي المدينة»[1].
استاد علامه طباطبايي(قدّسسرّه) نظريه آنگروه از محدثان و لغويان كهفاصله ميان حَجَرالأسود و درِ كعبه را حطيم دانستهاند نپذيرفته، همچون برخي ديگر از محققان ميفرمايد: حطيم همان ديوار قوسي مقابل ناودان طلاست[2].
از برخي روايات نيز چنين برميآيد كه گروهي، حِجر اسماعيل را حطيم ميدانستند، چنانكه امام صادق(عليه السلام) در پاسخ كسي كه از حِجر اسماعيل جويا شد، فرمود: «إنكم تسمّونه الحطيم وإنما كان لغنم إسماعيل وإنما دفن فيه أمه وكره أن يوطأ قبرها فحجر عليه وفيه قبور انبياء»[3].
در بعضي از كتابهاي لغت، در وجه تسميه حِجر اسماعيل به حطيم، وجوهي نقل شده است؛ از جمله اينكه اين قسمت، از بيت جدا و شكسته شده است: انّه ترك من البيت فصار محطوماً. ديگر آنكه اعراب جاهلي، لباسهايي را كه در حال طواف بر تن داشتند در آن مكان ميانداختند و به تدريج محطوم و فرسوده ميشد[4].
پس اگر روايتي حطيم را به فاصله ميان ركن و درِ كعبه تطبيق كرده، معناي ديگر را هم نفي كند، ثابت ميشود كه مراد از حطيم، خصوص همان فاصله است وگرنه صدق حطيم بر هر دو معنا يكسان است.
[1] ـ بحار، ج 52، ص 338 ـ 337. [2] ـ الميزان، ج 3، ص 360. [3] ـ وسائل الشيعه، ج 9، ص 431. [4] ـ لسان العرب، ج 12، ص 140 ـ 137 (حطم).