خلاصه اينكه، آيه شريفه مزبور و آيات همانند آن، تنها وجوبي را ميرساند كه براي مردم خير است؛ نظير (كُتِبَ عليْكم القِتالُ وهو كره لكم وعَسي أن تَكرَهوا شيئاً وهو خَيْرٌ لكم)[1] و اگر چيزي خير شد به زيان كسي نيست.
5 ـ در ساير تكاليف، خطاب شارع متوجه افراد متمكّن است[2]؛ مانند (وَاعلَمُوا أنَّما غَنمْتُم مِنْ شيءٍ فأنَّ لِلّهِ خُمُسَه)، امّا در آيه مزبور كه وجوب حج را ميرساند، از مكلّفين دوبار نام برده شد؛ ابتدا به صورت اجمال و عموم و سپس به نحو تفصيل و تخصيص؛ زيرا ابتدا تكليف را متوجه «ناس» كرده و سپس انسانهاي مكلّف را با آوردن (من استطاع إليه سبيلا) تبيين كرده است.
تأكيدي بودن چنين سياقي از آن جهت است كه مطلب را با بدلْ بيان فرمود و آوردن بدل به منزله تكرار است؛ يعني به جاي «لله علي المستطيع... » فرمود: (لله علي الناس... من استطاع... ). در اينجا براي «النّاس» بدل «بعض از كل» آورده شد. پس (من استطاع إليه سبيلا) تفصيل بعد از اجمال يا تبيين بعد از ابهام بوده، مفيد تكرار و تأكيد است.
6 ـ درباره افراد مستطيعي كه حج به جا نميآورند، نفرمود: «وَمَنْ تَرَكَ الحَجّ» بلكه از آنان به (مَنْ كَفَر) تعبير كرد كه اين تعبير بر اساس روايات به منزله «من ترك الحج» است[3]. تعبير از «ترك حج» به «كفر»، نشانه آن است كه حج از تكاليف بسيار مهم است. البته منظور از كفر در اينجا، كفر عملي است نه كفر اعتقادي؛
[1] ـ سوره بقره، آيه 216. [2] ـ فراگيري و شمول حج چنان است كه حتي طوافدادن نوزاد، مشروع و مستحب است، برخلاف ساير عبادات كه به نظر برخي فقها، انجام آنها در سنين خردسالي، تمريني است. [3] ـ بحار، ج69، ص93 و110.