4 ـ كسي كه براي رهايي از دوري از خدا او را ميپرستد. اين دو فايده، يعني فايده سوم و چهارم، صرفنظر از پاداش حاصل است؛ يعني خداوند غير از پاداش خاص كه براي هر عبادتي معين كرده است گروه سوم را گذشته از نجات از بُعْد و دوري، به رفعت درجه رسانيده و گروه چهارم را بهنجات از دوري از خدا نايل ميكند.
5 ـ كسي كه مطلوب او از تقرّب چيزي است كه براي عمل بذل ميشود و در قبال عبادت خاص به آن عابد ميدهند.
6 ـ كسي كه تقرّب بهخدا را براي ورود بهبهشت ميخواهد چون در ترك بهشت دوري از خداست كه موجب ورود به آتش است[1].
ممكن است سخنان مرحومشيخ از دو جهت يعني از لحاظ تَعداد و كميّت درجه و از لحاظ ترتّب و كيفيت آن درخور بحث باشد، ولي از هر دو جهت صرفنظر شده، در بحث آينده به مطلب مهمّي كه ايشان چونان فقهاي ديگر مطرح فرمودهاند ميپردازيم.
عدّهاي از فقها قصد وصول ثواب و نجات از عقاب را نظير ريا، مانع اخلاص معتبر در عبادت دانسته، عمل كسي را كه به قصد ورود بهشت يا رهايي از دوزخ عبادت ميكند باطل پنداشتهاند. از نهايةالأحكام چنين حكايت شد: «يجب إيقاع الواجب لوجوبه والمندوب لندبه أو لوجههما لاللرياء، وطلب الثواب وغيرهما»[2]؛ يعني عمل واجب يا مستحب را بايد فقط به استناد امر وجوبي يا ندبي آن انجام داد، نه براي ريا و خواستن ثواب و نظير آن.
[1] ـ كتاب الطهارة، ج2، ص44 ـ 46. [2] ـ نهاية الأحكام، ج 1، ص 447.