صهبای حج

عبدالله جوادی آملی

نسخه متنی -صفحه : 478/ 334
نمايش فراداده

از جمله نكاتي كه پژوهشگر در نصوص اين عهد الهي بر آن آگاهي مي‏يابد و به اين امر اشاره دارد كه حج، فريادي است عليه جاهليت، اين است كه رواياتي كه در خصوص «تلبيه» ابراهيم خليل و موساي كليم و خاتم‏النّبيين(عليهم أفضل صلوات المصلّين) وارد شده است بيشتر و فراوانتر از رواياتي است كه درباره پيامبران و فرستادگان ديگر نقل شده است[1].

البته ما ميان هيچ يك از پيغمبران در اصول كلي نبوت، رسالت، خلافت و...، تفاوت نمي‏گذاريم[2] ولي خداوند برخي از آنها را بر برخي ديگر تفضيل داده[3] كه ما بر اساس همان تفاضل، به تمايز آنان معتقديم، به خصوص در طرد طاغوتها و كوبيدن فرومايگان و دفع جاهليت دروني و بيروني؛ چنانكه ابراهيم خليل(عليه السلام) طاغوتها را با جمله (اُفٍ لكم ولما تعبدون من دون الله)[4] طرد كرد و موساي كليم(عليه السلام) فرومايگان را با جمله (يا فرعون إنّي رسول من ربّ العالمين)[5] درهم كوبيد و خاتم پيغمبران‏صلي الله عليه و آله و سلم جاهليت را با اين كلام كه: «أفحكم الجاهليَّة يبغون ومن أحسن من الله حكماً لقومٍ يوقنون»[6] دفع كرد.

راز تلبيه

احرام و لبيك گفتن به معناي پاسخ دادن به نداي وحي و اجابت دعوت الهي است. از اين‏رو حج‏گزاران راستين و زائران حقيقي كعبه هنگام تلبيه آنچنان به هراس عقلي بيمناك مي‏شدند كه رنگ آنان زرد شده، صدايشان مي‏گرفت، چنانكه گاه مدهوش مي‏شدند و مي‏گفتند: مي‏ترسيم به ما گفته شود:

[1] ـ وسائل الشيعه، ج 9، ص 49 ـ 47 و 55.

[2] ـ سوره بقره، آيه 285.

[3] ـ سوره بقره، آيه 253.

[4] ـ سوره انبياء، آيه 67.

[5] ـ سوره اعراف، آيه 104.

[6] ـ سوره مائده، آيه 50.