دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 1131
نمايش فراداده
غزليات
-
آيد هر دم رسول از طرف شهر يار
دست زنان عقل كل رقص كنان جزو و كل
بحر از اين دم به جوش كوه از اين لعل پوش
اى خرد دوربين ساقى چون حور بين
بشنو از چپ و راست مژده سعادت تو راست
پرده گردون بدر نعمت جنت بخور هر چه بر اصحاب حال باشد اول خيال
هر چه بر اصحاب حال باشد اول خيال
-
با فرح وصل دوست با قدح شهريار
سجده كنان سرو و گل بر طرف سبزه زار
نوح از اين در خروش روح از اين شرمسار
باده منصور بين جان و دلى بي قرار
بخت صفا در صفاست تا تو توى اختيار
آب بزن بر جگر حور بكش در كنار گردد آخر وصال چونك درآيد نگار
گردد آخر وصال چونك درآيد نگار