دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 1229
نمايش فراداده
غزليات
-
اى يوسف مه رويان اى جاه و جمالت خوش
اى چهره تو مه وش آبست و در او آتش
اى صورت لطف حق نقش تو خوشست الحق
اى مستى هوش آخر در مهر بجوش آخر
اى روز ز روى تو شب سايه موى تو
گر لطف و وصال آرى ور جور و محال آرى
دل گفت مرا روزى سالى گذرد زان مه تبريز بگو آخر با غمزه شمس الدين
تبريز بگو آخر با غمزه شمس الدين
-
اى خسرو و اى شيرين اى نقش و خيالت خوش
هم آتش تو نادر هم آب زلالت خوش
اى نقش تو روحانى وى نور جلالت خوش
در وصل بكوش آخر اى صبح وصالت خوش
چون ماه برآ امشب اى طالع و فالت خوش
آميخته اى با جان اى جور و محالت خوش
جان گفت به گوش دل كاى دل مه و سالت خوش كاى فتنه جادويان اى سحر حلالت خوش
كاى فتنه جادويان اى سحر حلالت خوش