دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 176
نمايش فراداده
غزليات
-
از وراى سر دل بين شيوه ها
عاشقان را دين و كيش ديگرست
دل سخن چينست از چين ضمير
جان شده بي عقل و دين از بس كه ديد
از دغا و مكر گوناگون او
پرده دار روح ما را قصه كرد
شيوه ها از جسم باشد يا ز جان
مرد خودبين غرقه شيوه خودست شمس تبريزى جوانم كرد باز
شمس تبريزى جوانم كرد باز
-
شكل مجنون عاشقان زين شيوه ها
اصل و فرع و سر آن دين شيوه ها
وحى جويان اندر آن چين شيوه ها
زان پرى تازه آيين شيوه ها
شيوه ها گم كرده مسكين شيوه ها
زان صنم بي كبر و بي كين شيوه ها
اين عجب بى آن و بى اين شيوه ها
خود نبيند جان خودبين شيوه ها تا ببينم بعد ستين شيوه ها
تا ببينم بعد ستين شيوه ها