ز آتش شهوت برآوردم تو را از دل من زاده اى همچون سخن با منى وز من نمي دانى خبر تا نيازارد تو را هر چشم بد رو جوامردى كن و رحمت فشان
رو جوامردى كن و رحمت فشان
و اندر آتش بازگستردم تو را چون سخن من هم فروخوردم تو را چشم بستم جادوى كردم تو را از براى آن بيازردم تو را من به رحمت بس جوامردم تو را
من به رحمت بس جوامردم تو را