161. چو فرستاد عنايت به زمين مشعله ها را
162. تو مرا جان و جهانى چه كنم جان و جهان را
163. برويد اى حريفان بكشيد يار ما را
164. چو مرا به سوى زندان بكشيد تن ز بالا
165. اگر آن ميى كه خوردى به سحر نبود گيرا
166. چمنى كه تا قيامت گل او به بار بادا
167. كى بپرسد جز تو خسته و رنجور تو را
168. اى بروييده به ناخواست به مانند گيا
169. رو ترش كن كه همه روترشانند اين جا
170. تا به شب اى عارف شيرين نوا
171. چون نمايى آن رخ گلرنگ را
172. در ميان عاشقان عاقل مبا
173. از يكى آتش برآوردم تو را
174. ز آتش شهوت برآوردم تو را
175. از وراى سر دل بين شيوه ها
176. روح زيتونيست عاشق نار را
177. اى بگفته در دلم اسرارها
178. مي شدى غافل ز اسرار قضا
179. گر تو عودى سوى اين مجمر بيا
180. اى تو آب زندگانى فاسقنا