دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 2309
نمايش فراداده
غزليات
-
يا رب چه كس است آن مه يا رب چه كس است آن مه
اندر ذقن يوسف چاهى چه عجب چاهى
آخر چه كند يوسف كز چاه بپرهيزد
آن كس كه ربود از رخ مر كاه ربايان را
زنهار نگهداريد زان غمزه زبان ها را
شطرنج همي بازد با بنده و اين طرفه
جان بخشد و جان بخشد چندانك فناها را
او جان بهاران است جان هاست درختانش هر آينه كو بيند شمس الحق تبريزى
هر آينه كو بيند شمس الحق تبريزى
-
كز چهره بزد آتش در خيمه و در خرگه
صد يوسف كنعانى اندر تك آن خوش چه
كو ديده ربودستش و آن چاه ميان ره
انصاف بده آخر با او چه كند يك كه
كو مست بود خفته از حال همه آگه
كاندر دو جهان شه او وز بنده بخواهد شه
در خانه و مان افتد هم ماتم و هم آوه
جان ها شود آبستن هم نسل دهد هم زه هم آينه برسوزد هم آينه گويد خه
هم آينه برسوزد هم آينه گويد خه