دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 3193
نمايش فراداده
غزليات
لا يغرنك سد هوس عن رايي
-
لا يغرنك سد هوس عن رايى
اشتهى انصح لكن لسانى قفلت
اين همه ترس و نفاق و دودلى بارى چيست
بيم ازان مي كندت، تا برود بيم از تو شمس تبريز شمعيست كه غايب گردد
شمس تبريز شمعيست كه غايب گردد
-
كم قصور هدمت من عوج الارآء
اننى انصح بالصمت على الاخفاء
نه كه در سايه و در دولت اين مولايي؟
يار ازان مي گزدت، تا همه شكرخايى شب چو شد روز چرا منتظر فردايي؟
شب چو شد روز چرا منتظر فردايي؟