دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 3411
نمايش فراداده
ترجيعات
هشتم
-
چون نشوى سير ازين آب شور
رست ز پاى تو به فضل خدا
شاعر تو دست دهان برنهاد
شاه همى گويد ترجيع را
اى كه ملك طوطى آن قندهات
ليك فقيرم توز ياقوت خويش
سابق خيرى تو و خاصه كنون
نك رمضان آمد و قدرست و عيد
در هوس بحر تو دارم لبى
حبس دلم چاه زنخدان تست
عرض فلك دارد اين قعر چاه
صورت عشقى تو و بي صورتى
هم تو بگو زانك سخنهاى خلق
هم تو بگو اى شه نطع وجود
چونك سه ترجيع بگفتم بده يا قمرالحسن مزيل الظلام
يا قمرالحسن مزيل الظلام
-
چونك امير آب دو صد كورى
بهر ره چرخ پر جعفرى
تا كه كند شاه به خود شاعرى
تا سه تمامش كن و باقى ترا
كوزه گرم كوزه كنم از نبات
وقت زكاتست مرا ده زكات
موسم خيرست و اوان صلات
وز تو رسيدست در آن شب برات
كان نشود تر ز هزاران فرات
كى طلبم زين چه و زندان نجات
عرصه ى او تيز نظر را كفات
اين عدد اندر صفت آمد نه ذات
پيش كلام توبود ترهات
اى همه شاهان ز تو در بيت مات
تا عربى گويم يا سعد هات جد بطلوع مع كاس المدام
جد بطلوع مع كاس المدام