دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 420
نمايش فراداده
غزليات
-
بوسه اى داد مرا دلبر عيار و برفت
هر لبى را كه ببوسيد نشان ها دارد
يك نشان آنك ز سوداى لب آب حيات
يك نشان دگر آن است كه تن نيز چو دل تنگ و لاغر گردد به مال لب دوست
تنگ و لاغر گردد به مال لب دوست
-
چه شدى چونك يكى داد بدادى شش و هفت
كه ز شيرينى آن لب بشكافيد و بكفت
هر زمانى بزند عشق هزار آتش و نفت
مي دود در پى آن بوسه به تعجيل و به تفت چه عجب لاغرى از آتش معشوقه زفت
چه عجب لاغرى از آتش معشوقه زفت