دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 7
نمايش فراداده
غزليات
-
بگريز اى مير اجل از ننگ ما از ننگ ما
از حمله هاى جند او وز زخم هاى تند او
اول شرابى دركشى سرمست گردى از خوشى
زين باده مي خواهى برو اول تنك چون شيشه شو
هر كان مى احمر خورد بابرگ گردد برخورد
بس جره ها در جو زند بس بربط شش تو زند
ماده است مريخ زمن اين جا در اين خنجر زدن
گر تيغ خواهى تو ز خور از بدر برسازى سپر اسحاق شو در نحر ما خاموش شو در بحر ما
اسحاق شو در نحر ما خاموش شو در بحر ما
-
زيرا نمي دانى شدن همرنگ ما همرنگ ما
سالم نماند يك رگت بر چنگ ما بر چنگ ما
بيخود شوى آنگه كنى آهنگ ما آهنگ ما
چون شيشه گشتى برشكن بر سنگ ما بر سنگ ما
از دل فراخي ها برد دلتنگ ما دلتنگ ما
بس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما
با مقنعه كى تان شدن در جنگ ما در جنگ ما
گر قيصرى اندرگذر از زنگ ما از زنگ ما تا نشكند كشتى تو در گنگ ما در گنگ ما
تا نشكند كشتى تو در گنگ ما در گنگ ما