دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 686
نمايش فراداده
غزليات
-
دل با دل دوست در حنين باشد
گويم سخن و زبان نجنبانم
دانم كه زبان و گوش غمازند
صد شعله ى آتش است در ديده
خود طرفه تر اين كه در دل آتش
زان آتش باغ سبزتر گردد
اى روح مقيم مرغزارى تو آن سوى كه كفر و دين نمي گنجد
آن سوى كه كفر و دين نمي گنجد
-
گوياى خموش همچنين باشد
چون گوش حسود در كمين باشد
با دل گويم كه دل امين باشد
از نكته دل كه آتشين باشد
چندين گل و سرو و ياسمين باشد
تا آتش و آب همنشين باشد
كان جا دل و عقل دانه چين باشد كى ما و من فلان دين باشد
كى ما و من فلان دين باشد