دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 85
نمايش فراداده
غزليات
-
چون گل همه تن خندم نه از راه دهان تنها
اى مشعله آورده دل را به سحر برده
از خشم و حسد جان را بيگانه مكن با دل
شاهانه پيامى كن يك دعوت عامى كن چون دوش اگر امشب نايى و ببندى لب
چون دوش اگر امشب نايى و ببندى لب
-
زيرا كه منم بي من با شاه جهان تنها
جان را برسان در دل دل را مستان تنها
آن را مگذار اين جا وين را بمخوان تنها
تا كى بود اى سلطان اين با تو و آن تنها صد شور كنيم اى جان نكنيم فغان تنها
صد شور كنيم اى جان نكنيم فغان تنها