غزلیات
مصلح الدین سعدی شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 670/ 160
نمايش فراداده
-
نه آن شبست كه كس در ميان ما گنجد
كلاه ناز و تكبر بنه كمر بگشاى
ز من حكايت هجران مپرس در شب وصل
مرا شكر منه و گل مريز در مجلس
چو شور عشق درآمد قرار عقل نماند نماند در سر سعدى ز بانگ رود و سرود
نماند در سر سعدى ز بانگ رود و سرود
-
به خاك پايت اگر ذره در هوا گنجد
كه چون تو سرو نديدم كه در قبا گنجد
عتاب كيست كه در خلوت رضا گنجد
ميان خسرو و شيرين شكر كجا گنجد
درون مملكتى چون دو پادشا گنجد مجال آن كه دگر پند پارسا گنجد
مجال آن كه دگر پند پارسا گنجد