غزلیات
مصلح الدین سعدی شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 670/ 189
نمايش فراداده
-
به حدي درنيايى كه لبت شكر نريزد
هوس تو هيچ طبعى نپزد كه سر نبازد
دلم از غمت زمانى نتواند ار ننالد
كه نه من ز دست خوبان نبرم به عاقبت جان دررست لفظ سعدى ز فراز بحر معنى
دررست لفظ سعدى ز فراز بحر معنى
-
نچمى كه شاخ طوبى به ستيزه برنريزد
ز پى تو هيچ مرغى نپرد كه پر نريزد
مژه يك دم آب حسرت نشكيبد ار نريزد
تو مرا بكش كه خونم ز تو خوبتر نريزد چه كند به دامنى در كه به دوست برنريزد
چه كند به دامنى در كه به دوست برنريزد