روى تو خوش مي نمايد آينه ماچون مى روشن در آبگينه صافىهر كه دمى با تو بود يا قدمى رفتصيد بيابان سر از كمند بپيچدطاير مسكين كه مهر بست به جايىغيرتم آيد شكايت از تو به هر كسبرخى جانت شوم كه شمع افق راگر تو شكرخنده آستين نفشانىلعبت شيرين اگر ترش ننشيندمرد تماشاى باغ حسن تو سعديستمرد تماشاى باغ حسن تو سعديست
كينه پاكيزه است و روى تو زيباخوى جميل از جمال روى تو پيدااز تو نباشد به هيچ روى شكيباما همه پيچيده در كمند تو عمداگر بكشندش نمي رود به دگر جادرد احبا نمي برم به اطباپيش بميرد چراغدان رياهر مگسى طوطيى شوند شكرخامدعيانش طمع كنند به حلوادست فرومايگان برند به يغمادست فرومايگان برند به يغما