غزلیات

مصلح الدین سعدی شیرازی

نسخه متنی -صفحه : 670/ 369
نمايش فراداده

  • دل پيش تو و ديده به جاى دگرستم روزى به درآيم من از اين پرده ناموس المنه لله كه دلم صيد غمى شد آن عهد كه گفتى نكنم مهر فراموش تا ذوق درونم خبرى مي دهد از دوست مي خواستمت پيشكشى لايق خدمت چون نيك بديدم كه ندارى سر سعدى چون نيك بديدم كه ندارى سر سعدى
  • تا خصم نداند كه تو را مي نگرستم هر جا كه بتى چون تو ببينم بپرستم كز خوردن غم هاى پراكنده برستم بشكستى و من بر سر پيمان درستم از طعنه دشمن به خدا گر خبرستم جان نيك حقيرست ندانم چه فرستم بر بخت بخنديدم و بر خود بگرستم بر بخت بخنديدم و بر خود بگرستم