غزلیات
مصلح الدین سعدی شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 670/ 442
نمايش فراداده
-
عهد كرديم كه بى دوست به صحرا نرويم
بوستان خانه عيشست و چمن كوى نشاط
ديگران با همه كس دست در آغوش كنند
نتوان رفت مگر در نظر يار عزيز
گر به خوارى ز در خويش براند ما را
گر به شمشير احبا تن ما پاره كنند
پاى گو بر سر و بر ديده ما نه چو بساط
به درشتى و جفا روى مگردان از ما سعديا شرط وفادارى ليلى آنست
سعديا شرط وفادارى ليلى آنست
-
بى تماشاگه رويش به تماشا نرويم
تا مهيا نبود عيش مهنا نرويم
ما كه بر سفره خاصيم به يغما نرويم
ور تحمل نكند زحمت ما تا نرويم
به اميدش بنشينيم و به درها نرويم
به تظلم به در خانه اعدا نرويم
كه اگر نقش بساطت برود ما نرويم
كه به كشتن برويم از نظرت يا نرويم كه اگر مجنون گويند به سودا نرويم
كه اگر مجنون گويند به سودا نرويم