غزلیات
مصلح الدین سعدی شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 670/ 458
نمايش فراداده
-
چند بشايد به صبر ديده فرودوختن
گر نظر صدق را نام گنه مي نهند
چند به شب در سماع جامه دريدن ز شوق
زهد نخواهد خريد چاره رنجور عشق
تا به كدام آبروى ذكر وصالت كنيم
لهجه شيرين من پيش دهان تو چيست منطق سعدى شنيد حاسد و حيران بماند
منطق سعدى شنيد حاسد و حيران بماند
-
خرمن ما را نماند حيله بجز سوختن
حاصل ما هيچ نيست جز گنه اندوختن
روز دگر بامداد پاره بر او دوختن
شمع و شرابست و شيد پيش تو نفروختن
شكر خيالت هنوز مي نتوان توختن
در نظر آفتاب مشعله افروختن چاره او خامشيست يا سخن آموختن
چاره او خامشيست يا سخن آموختن