غزلیات

مصلح الدین سعدی شیرازی

نسخه متنی -صفحه : 670/ 488
نمايش فراداده

  • پنجه با ساعد سيمين كه نيندازى به چون دلش دادى و مهرش ستدى چاره نماند جز غم يار مخور تا غم كارت بخورد سپر صبر تحمل نكند تير فراق با چنين يار كه ما عقد محبت بستيم بنده را بر خط فرمان خداوند امور گر چو چنگم بزنى پيش تو سر برنكنم هيچ شك نيست به تير اجل اى يار عزيز مجلس ما دگر امروز به بستان ماند گوش بر ناله مطرب كن و بلبل بگذار گوش بر ناله مطرب كن و بلبل بگذار
  • با تواناى معربد نكنى بازى به اگر او با تو نسازد تو در او سازى به تو كه با مصلحت خويش نپردازى به با كمان ابرو اگر جنگ نياغازى به گر همه مايه زيان مي كند انبازى به سر تسليم نهادن ز سرافرازى به اين چنين يار وفادار كه بنوازى به كه من از پاى درآيم چو تو اندازى به مطرب از بلبل عاشق به خوش آوازى به كه نگويند سخن از سعدى شيرازى به كه نگويند سخن از سعدى شيرازى به