غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 103
نمايش فراداده

  • تا لب تو آنچه بهتر آن برد دل خرد لعل تو و ارزان خرد كيست آن كو پيش تو سجده نبرد زلف تو چوگان به دست آمد پديد مردن مردان كنون آمد پديد من كيم كز تو توانم برد ناز من كيم كز تو توانم برد ناز
  • كس ندانم كز لب تو جان برد جان برد جزع تو و آسان برد بنده بارى از بن دندان برد صبر كن تا گوى در ميدان برد باش تا شبرنگ در جولان برد ناز تو گر تو تويى سلطان برد ناز تو گر تو تويى سلطان برد