-
سكوت معنويان را بيا و كار بساز
سكوت معنويان چيست عجز و خاموشى
مرا كه فتنه و پروانه ى بلا كردند
به گرد خويش همى پرم و همى گويم
قمار خانه ى دل را هميشه در بازست به برده شاد مباش وز مانده طيره مشو
به برده شاد مباش وز مانده طيره مشو
-
لباس مدعيان را بسوز و دور انداز
لباس مدعيان چيست گفتگوى دراز
هزار مشعله ى شمع با دلم انباز
گهى بسوزد آخر فذلك پرواز
نكرد هيچ كس اين در به روى خلق فراز برو بباز بيار و همى به يار بباز
برو بباز بيار و همى به يار بباز