غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 383
نمايش فراداده

  • سينه مكن گرچه سمن سينه اى خوى تو برنده چون ناخن برست حسن تو دامست وليكن ترا من سوى تو شنبه و تو نزد من دى چو گلى بودى و امروز باز پخته نگردى تو به دوزخ همى رو كه در اين راه تو تر دامنى گفتمت امسال شدى به ز پار رو به گله باز شو ايرا هنوز رو به گله باز شو ايرا هنوز
  • زان كه نه مهرى كه همه كينه اى گر چه پذيرنده چو آيينه اى دام چه سودست كه بى چينه اى چون سوى كودك شب آدينه اى خار دلى و خسك سينه اى هيچ ندانى كه چو خامينه اى گويى در آب روان چينه اى رو كه همان احمد پارينه اى در خور پيوند سنايى نه اى در خور پيوند سنايى نه اى