غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • گر بگويى عاشقى با ما هم از يك خانه اى
    ما چو اندر عشق تو يكرويه چون آيينه ايم
    شمع خود خوانى همى ما را و ما در پيش تو
    جز به عمرى در ره ما راست نتوان رفت از آنك
    عاشقى از بند عقل و عافيت جستن بود
    زان ز وصل ما ندارى يكدم آسايش كه تو
    يارت اى بت صدر دارد زان عزيزست و تو زان
    هر كجا صحراست گرم و روشنست از آفتاب
    تو براى ما به گرد دام ما گردى وليك بر خودى عاشق نه بر ما اى سنايى بهر آنك
    بر خودى عاشق نه بر ما اى سنايى بهر آنك



  • با همه كس آشنا با ما چرا بيگانه اى
    تو چرا در دوستى با ما دو سر چون شانه اى
    پس ترا پرواى جان از چيست گر پروانه اى
    همچو فرزين كجروى در راه نافرزانه اى
    گر چنينى عاشقى ور نيستى ديوانه اى
    روز و شب سوداى خود رانى دمى مارا نه اى
    در لگد كوب همه خلقى كه در استانه اى
    تو از آن در سايه ماندستى كه اندر خانه اى
    دام ما را دانه اى هست و تو مرد دانه اى روز و شب مرد فسون و شعبده و افسانه اى
    روز و شب مرد فسون و شعبده و افسانه اى


/ 436