غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • عشق ازين معشوقگان بى وفا دل بر گرفت
    عالم پر گفتگوى و در ميان دردى نديد
    اينت بى همت كه در بازار صدق و معرفت
    سامرى چون در سراى عافيت بگشاد لب
    نان اسكندر خورى و خدمت دارا كنى
    بلعجب بازيست در هنگام مستى با فقر
    سالها مجنون طوافى كرد در كهسار دوست
    آنچه از مستى و كوتاهى شبى آهنگ كرد
    خواجه از مستى شبى بر پاى چاكر بوسه داد
    زين عجايب تر كه چون دزد از خزينت نقد برد
    اين مرقعها و اين سالوسها و رنگها
    ديو بد دينست ليكن بر در دين ره زند
    اى سنايى هان كه تا نفريبدت ديو لعين هر دعا گويى كه در شش پنج او دادى به خواب
    هر دعا گويى كه در شش پنج او دادى به خواب



  • دست مشتى رياست جوى دون بر سر گرفت
    از در سلمان در آمد دامن بوذر گرفت
    روى از عيسا بگردانيد و سم خر گرفت
    از براى فتنه را شاگردى آزر گرفت
    خاك سيم از حرص پندارى كه آب زر گرفت
    كز ميان خشك رودى ماهيان تر گرفت
    تا شبى معشوقه را در خانه بى مادر گرفت
    تا سر زلفش نگيرد زود ازو سر بر گرفت
    تا نه پندارى كه چاكر قيمت ديگر گرفت
    ديده بان كور گوش پاسبان كر گرفت
    امر معروفست كز وى جانها آذر گرفت
    زهر ما زهرست ليكن معدنى شكر گرفت
    كز فريب ديو عالم جمله شور و شر گرفت چون سنايى هفت اختر ره ششدر گرفت
    چون سنايى هفت اختر ره ششدر گرفت


/ 436