غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • دوش رفتم به سر كوى به نظاره ى دوست
    از پى كسب شرف پيش بناگوش و لبش
    گوشها گشته شكر چين كه همى ريخت ز نطق
    چشمهاى همه كس گشته تماشاگه جان
    پيش يكتا مژه ى چشم چو آهوش ز ضعف
    كرده از شكل عزب خانه ى زنبور از غم
    هر زمان مدعى را ز غرور دل خويش
    چون به سياره شدى از پى چندين چو فلك
    لب نوشينش بهم كرده بر نظم بقاش
    دوش روزيم پديد آمده از تربيتش
    چه كند قصه سنايى كه ز راه لب و زلف
    هست پرواره ى او را رهى از بام فلك
    شاه بهرامشه آن شه كه هميشه كف او زخم و رحم و بد و نيكش ز ره كون و فساد
    زخم و رحم و بد و نيكش ز ره كون و فساد



  • شب هزيمت شده ديدم ز دو رخساره ى دوست
    ماه ديدم رهى و زهره سما كاره ى دوست
    حرفهاى شكرين از دو شكر پاره ى دوست
    نز پى بلعجبى از پى نظاره ى دوست
    شده شيران جهان ريشه اى از شاره ى دوست
    دل عشاق جهان غمزه ى خونخواره ى دوست
    تازه خونى حذر اندر خم هر تاره ى دوست
    از ستاره شده آراسته سياره ى دوست
    داد نوشروان با چشم ستمگاره ى دوست
    بازم امروز شبى از غم بي غاره ى دوست
    يك جهان ديده پر آوازه ى آواره ى دوست
    همت شاه جهان ساكن پرواره ى دوست
    سبب آفت دشمن بود و چاره ى دوست تا ابد رخنه ى دشمن بود و ياره ى دوست
    تا ابد رخنه ى دشمن بود و ياره ى دوست


/ 436