روى خوبت نهان چه خواهى كرد مشك زلفى و نرگسين چشمى خونم از ديدگان بپالودى هر زمان با تو يار انديشم نقش آب روان مباش به پاس مژه تيرى و ابروان چو كمان دل ببردى و قصد جان كردى زان كمر طرف بر ميان من ست اى چو جان و دلم به هر وصلتچون سنايى سگى به كوى تو در چون سنايى سگى به كوى تو در
شورش عاشقان چه خواهى كرد تا بدان نرگسان چه خواهى كرد رنج اين ديدگان چه خواهى كرد تا تو اندر جهان چه خواهى كرد نقش آب روان چه خواهى كرد پس تو تير و كمان چه خواهى كرد يله كن جان تو جان چه خواهى كرد بار آن بر ميان چه خواهى كرد وصلت عاشقان چه خواهى كردنعره ى پاسبان چه خواهى كرد نعره ى پاسبان چه خواهى كرد