قومى كه به افلاس گرايد دل ايشان وقتى كه شود كار برايشان همه مشكل گر چند قديمست خلاف گل و آتش با قافله ى مفلسى و مرحله ى عشق پيدا ز صفاتست و نهانست معانى جز تربيت و تمشيت و صدق و صفا نيست
جز تربيت و تمشيت و صدق و صفا نيست
جز كوى حقيقت نبود منزل ايشان جز باده بگو حل كه كند مشكل ايشان با آتش عشق ست موافق گل ايشان جز بار ملامت نكشد محمل ايشان در نفس عزيز و نفس مقبل ايشان پيرايه و سرمايه ى جان و دل ايشان
پيرايه و سرمايه ى جان و دل ايشان